Friday, April 23, 2010

ما تماشاگران

حادثه بشری یک- شخصی نیمه های شب در آپارتمانش به قتل می رسه، همسایه ها یک ساعت صدای فریاد و جیغ رو می شنیدند، همه وحشت زده شده بودند، اما هیچکس هیچ اقدامی نکرد، حتی کسی به پلیس تلفن نزد

حادثه بشری دو- زنی در هنگام راه رفتن در پیاده رو پاش لغزید، به زمین افتاد و پاش شکست. چهل دقیقه در حال اغما روی زمین افتاده بود، بدون اینکه مردمی که از کنارش عبور می کنند کار مفیدی انجام بدهند

این حوادث قدیمی و واقعی هستند، مربوط به ایران هم نیستند، اصلا مهم نیست که در چه کشوری اتفاق افتاده، اما در هر حال به دنبال چنین مشاهداتی، آزمایش هایی ترتیب داده شد برای بررسی رفتار تماشاگران چنین حوادثی؛ که اینجا جاش نیست که جزئیاتش رو ذکر کنم. اما نتیجه به نظر من وحشتناک بود: افراد در شرایطی که تصور می کردند تنها خودشان شاهد حادثه هستند با احتمال بسیار بیشتری به کمک می شتافتند اما وقتی فرد تصور می کرد افراد دیگری هم از حادثه باخبر هستند، احتمال کمک کمتر می شد و بدتر اینکه با افزایش تعداد افراد شاهد حادثه احتمال یاری و کمک، کمتر و کمتر می شد! ظاهرا این مساله دو دلیل داشت: "همه منتظر می شوند که دیگری برای کمک اقدام کند" یا اینکه گاهی "فکر می کنند حتما دلیلی دارد که دیگران اقدام نمی کنند، پس من هم دخالت نمی کنم

آزمایش های دیگری نیز وجود دارد که این نتایج را تکمیل می کند، آن آزمایش ها نشان دادند که در شرایطی که افراد احساس می کنند با فرد حادثه دیده "سرنوشت مشترکی دارند" یا در موقعیتی هستند که "با وی ارتباط چهره به چهره دارند و نمی توانند از آن بگریزند" احتمال اقدام به کمک به مراتب افزایش می یابد؛

خب خدارو شکر: جای امید به بشریت هست هنوز!؛
بار اول که این مطالب و آزمایش ها رو می خوندم، واقعا احساس سرخوردگی بم دست داد! اما باعث شد بفهمم که: زیاد اهمیت ندهم که بقیه تماشاگران دارن از کنار یک واقعه می گذرند، اگه قراره کاری انجام بشه و اگه اون کار از دست من برمیاد، معنی اش اینه که من باید اون کار رو انجام بدم. صبر نمی کنم که دیگران اقدام کنند و هرچند حتما به ذهنم خطور می کنه که چرا دیگران کاری نمی کنند، یادم می مونه که این دلیلی برای اقدام نکردن من نیست

پی نوشت: مضمون این مباحث از کتاب "روانشناسی اجتماعی" الیوت اونسون برداشت شده که خیلی هم قدیمی است. خیلی جالبه کلا. طبیعت رفتارهای اجتماعی ما ضعف های فاجعه بارتری هم داره که اگه فرصت کنم اونا رو هم می نویسم

No comments:

Post a Comment