Thursday, April 8, 2010

ما و "پرس تی وی"؛

رفته بودیم بازدید یه سری آثار تاریخی، خیلی داغون بود؛ چند طبقه بود، وقتی خواستیم برگردیم پایین، یه آقایی توی پله ها جلومون رو گرفت و گفت داریم برای پرس تی وی فیلمبرداری می کنیم، الان نمی شه برید، فیلم خراب می شه! ما هم هی صبر کردیم، هی صبر کردیم، دیگه حوصله مون سر رفته بود که یکی از بچه ها به خواهرش گفت من خسته شدم، الان می رم پایین، به درک! بذار فیلمشون خراب بشه. خواهرش هم فوری جلوی همون آقای پرس تی وی گفت: آخه اگه تصویرت بعدا از شبکه ی پرس تی وی پخش بشه خانواده ی ما این ننگ رو چه جوری تحمل کنه؟

No comments:

Post a Comment